تاوان معلمی (بخش چهارم) رسول بدقی
اندیشه وهنر معلم
راه معلم: مابایدبرای رسیدن به دموکراسی ازکودکان آغازکنیم،تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است.

 

تاوان معلمی /بخش چهارم/ بداقی /

وارد سلولم شدم،احساس ناامنی می کردم،آرام آرام سرو صداها خوابید،از محمدی که سلولش روبروی سلول من بود پرسیدم،برای چه این همه سروصدا راه انداختید،مگر چی شده؟

نفسهای به تنگ آمده اش، نشان ازعصبانیت اوداشت،با همان خستگی و کلافگی پاسخ داد:

حتما سالاربابچه های سالن 2 (بند 1 بچه های تهران و کرج)درگیر شده ،تنها گیرش آورده اند،کسی نبوده این بلا را سرش آورده اند.اما نه ! او اشتباه می کرد،به گفته ی خود سالار،این بلا را ماوران زندان سرش آورده بود.

حسن قاتل که بچه ی قزوین بود،در سلول کناری من سمت چپ نزدیک به 4 ماه بود، که در انفرادی به سر می برد؛او از بچه های سالن 2(تهرانی ها و کرجی ها بود)در حالیکه محمدی بچه ی ایلام در سالن 3 (با بچه های کرد ولر)بود،سلول این دو روبروی هم بود،جرم حسین قاتل در بیرون آدم کشی بود،دوتن را کشته بود.او در زندان هم یک تن را کشته بود،من با او سرصحبت را در همان ساعات اول ورودم به سلول باز کردم،ازحسین قاتل پرسیدم جرمش چیست؟

پاسخ حسین قاتل مرانخست به خنده وادارکرد،درمیان زندانیان بلوف زدن،رایج است،می خواهند،جرم خودشان را سنگین جلوه بدهند تا در بین زنداانیان ابهت داشته باشند،پس ازآنکه متوجه شدم که راست می گوید،و محمدی که درسلول روبروی من بود،حرف حسین قاتل راتاییدکرد، درجای خودم میخ کوب شدم،برای نخستین بار بود،این رامی شنیدم،یا با چنین آدمی روبرو شده بودم،خشکم زد!باخودم تصورکردم انسان به چه مرحله ای ازتوحش می رسد؟

آنچنان گرم و بامحبت بود،که هرگزبه ذهنم خطورنکرد،که حسین، قاتل باشد،آنقدردل رحم بود،که بیشتر به قدیس ها شباهت داشت،گفتار و رفتارمهربانی داشت،با گذشت زمان بیشتراین دل رحمی و مهربانی اش بیشتر برایم ثابت شد،اما در این مانده بودم که چگونه این آدم می تواند،اینچنین شخصیت دوگانه ای داشته باشد؟!

یکی از ویژگی هایی که من در میان زندانیان عادی(دربین  زندانیان سیاسی رسم است؛که به زندانیان غیر سیاسی ،زندانی عادی می گویند.)دیدم این بود ،که با همه ی خشونتی که نسبت به همدیگر داشتند،با زندانیان سیاسی بسیار با مهربانی وادب رفتار و گفتار داشتند،حسین قاتل هم با من اینگونه بود.

شگفتی من این بود ،که حسین برای اینکه اجرای حکمش ،که اعدام بود، به تعویق بیفتد به گفته ی خودش "مجبور شده است،که یک تن دیگررابکشد!!"

دنیا دور سرم چرخید،برنامه ریزی ،آماده کردن چاقو،فراهم کردن شرایط کشتن طعمه توسط حسین قاتل ولحظه ی کشتن مقتول ،رها کردن جسد و....را در ذهنم تجسم می کردم،چیزی که یادم می آمد،و در فیلمهای مستند،حمله ی جانواران درنده،جنگ و گریزهای یک بره آهو را در چنگال گرگ،پلنگ و شیر رابه یاد می آوردم.و با خودم می گفتم،مبادا کسی هم اکنون در فکر نقشه ی کشتن ما باشد و ما بیخبر از همه چیز توی دامی که پهن شده است بیفتیم؟ همان ترسی که اغلب درمیان زندانیان سیاسی هست.

محمدی (سلول روبروی من )و حسین قاتل (سلول کناری سمت چپ من)درمیان دسته بندی های خودشان از دو جناح و جبهه ی مخالف بودند،گروه شان به خون هم تشنه بودند،اما اغلب از پشت دریچه ی سلول باهم بگو بخند داشتند.من هم آرام به جک های آنان گوش می دادم ومی خندیدم.

حسین قاتل و محمدی از من خواهش می کردند که دست از اعتصاب غذابردارم،آنها از کارما به اصطلاح سیاسی ها در شگفت بودند،من به آنها توضیح می دادم که سیاسی نیستم ،بلکه صنفی هستم،برای آنها کلمه ی صنفی واژه ی کاملا بیگانه ای بود. باوجود تاکید من مبنی بر صنفی بودن ،آنها همچنان مرا سیاسی می نامیدند.

از حسین قاتل پرسیدم ،مگرشما با اینهمه محبت و عاطفه چگونه و چرا آن شخص بی گناه را گشتید؟

توجیهی که او داشت شگفت انگیز تر ازکار کشتن بود،او گفت:

فردی را که من کشتم، دوروز مانده بود، به اجرای حکم اعدامش!خواهی نخواهی اعدامش می کردند،من با این کار هم به خانواده اش کمک مالی خواهم کرد،هم حکم اعدام خودم به تعویق می افتد ،بلکه بتوانم ،رضایت شاکی هایم را جلب کنم!!

حرفهایش چهار ستون تنم رامی لرزاند،داشتم دوران شگفت انگیزی را سپری می کردم،وقتی به رختخوابم برمی گشتم،اطرافم را با دقت بیشتری می نگریستم، در ذهن خودم با دیوارها سلولم حرف میزدم،از دیوارهای سلول می پرسیدم که اگر روزی قرار باشد شما زبان باز کنید،چه فجایعی را فاش خواهید کرد؟شما گواه چه رخ دادهای بی شرمانه ای بوده اید؟

ای دیوارها !

 زبان بگشایید!

ازرفتارهای شرم آور همنوعان من سخن بگویید!

ای آهن پاره ها! ای چماقها و ای شلاق های خون آلود! 

آیاانسانهای خون آشام، شماراهم برای جنایت به کمک خود فرا خوانده اند؟ 

آیادادگاه عدالتی درهستی شمارا پای میز محاکمه خواهد کشید؟

 با خود می اندیشیدم: راستی جز آموزش و پرورش ،چه قدرتی خواهد توانست،آدمی راازحس خون آشامی برهاند،و از او آدمی مهربان ،باگذشت وشریف بسازد؟

این حس مرا بیشتر در هدفم مصمم می کرد.به یاد گفته ی ارسطو می افتادم :بزرگترین وظیفه ی حاکمان تربیت شهروندان است....!

با خود می اندیشیدم ،آیا معلمان به این هدف " تربیت انسانی" می اندیشند؟آیا معلمان می دانند،هیچ ثروتی درکره ی زمین روح تشنه ی  یک انسان را هم سیراب نمی کند،آیا معلمان می دانند؟تنها راه رهایی بشراززیاده خواهی،پایبندی به اخلاق وتربیت انسانی است؟آیا معلمان می دانند ،چه رسالت سنگینی بردوش دارند؟ بازمی اندیشیدم که اگر معلمان هم بدانند چه کاری می توانند بکنند؟

آن روزهم با آمدن گاری غذا بوسیله ی سینه کش (سینی کش،اصطلاحی که زندانیان به کسی می دهند ،که هرروز خوراکی ،ناهار،شام و ناشتایی را بین زندانیان، تُخس "پخش"  می کند.)ما فهمیدیم که ساعت نزدیک به 6 و7 غروب است.

فردای آن شب بود،که مردانی (رئیس جدید زندان که به جای حاج کاظم آمده بود.)وارد بند انفرادی  شد. تا اوضاع زندان دستش بیاید.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

شنبه 7 اسفند 1395برچسب:, :: 19:27 :: نويسنده : *** راه معلم ***

مابرای رسیدن به دموکراسی،بایدازکودکان آغازکنیم ////////////// ///////////////
درباره ی سایت

به سایت اندیشه وهنر معلم خوش آمدید.>>>>>>>>>>>> راه معلم : ماناچاریم دموکراسی راازکودکان آغازکنیم. / تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است./ آموزش دموکراسی ازگفت وگو آغازمی شود./کودکان رابایدبه شنیدن حرف همدیگرعادت دهیم/ وجدان بیدار/ پذیرش منطق /تعادل عقل و احساس / پرهیزازمفت خوری / رعایت قانون جمع / برتری منافع جمعی بر منافع فردی / این تفکر که "هیچکس بدون اشتباه نیست."رابایدبه کودکان بیاموزیم. /// اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی : دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. //// اصل ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی : احزاب، جمعیت‏ها، انجمن‏های سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته‌شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ‌کس را نمی‌توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبورکرد.
تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است ..........
">
تازه ها
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 65
بازدید ماه : 48
بازدید کل : 5560
تعداد مطالب : 169
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1